سرویس سیاست مشرق - روزنامهها و جراید در بخش سرمقاله و یادداشت روز به بیان دیدگاهها و نظریات اصلی و اساسی خود میپردازند؛ نظراتی که بیشتر با خط خبری و سیاسی این جراید همخوانی دارد و میتوان آن را سخن اول و آخر ارباب جراید عنوان کرد که اهمیت ویژهای نیز دارد. در ادامه یادداشت و سرمقالههای روزنامههای صبح کشور با گرایشهای مختلف سیاسی را میخوانید:
************
بازی «اون» با ترامپ و تنها راهحل بحران آمریکا و کره شمالی
جعفر بلوری در کیهان نوشت:
دو کشور «کره شمالی» و «آمریکا» طی یکی دو روز گذشته تبدیل به محور تحلیلهای بسیاری در رسانههای سراسر دنیا شدند. اعلام شد کیم جونگ اون، رهبر کره شمالی چند روز پس از آزاد کردن سه زندانی آمریکایی، تونلهایی را که محل آزمایشهای هستهایاش بود، مقابل دیدگان خبرنگارانی از سراسر دنیا منفجر و به وعدهاش عمل کرد اما ترامپ با لغو برنامه دیدارش با «اون» و از سرگیری تهدیدها و اعلام اینکه، هم تحریمها ادامه پیدا خواهند کرد و هم گزینه نظامی هنوز روی میز است، در برابر خوشقولی پیونگ یانگ، «دبه» کرد. اگرچه این «بدعهدی» با جملات دلگرمکنندهای همراه بود که هدفش، جز باز گذاشتن راه مذاکره، چیز دیگری نبود.
اعتراضها به ترامپ و بدعهدیهای آمریکا به داخل آمریکا و کره جنوبی هم کشیده شد. برخی چهرههای سیاسی در آمریکا از جمله «نانسی پلوسی» رئیس دموکراتهای مجلس نمایندگان آمریکا، «ریچارد هاوس»، رئیس شورای روابط خارجی آمریکا و سناتور منندز، قائم مقام کمیته روابط خارجی مجلس سنا علیه «بدعهدی ترامپ» موضع گرفتند و گفتند، این بدعهدی، یک پیروزی برای «کیم جونگ اون» بود و دنیا به این نتیجه رسید که آمریکا غیر قابل اعتماد است.
رئیسجمهور کره جنوبی و روسیه ابراز تاسف کردند و ساکنان سئول نیز علیه بدعهدی آمریکا و خطرات آن تجمعاتی را برگزار کردند. بسیاری از شخصیتها و رهبران سیاسی در دنیا نیز علیه آمریکا موضع گرفتند. برخی نوشتند، آمریکا به دنبال تحقیر کره شمالی است، برخی نوشتند ترامپ به دنبال پیروزی مطلق در برابر شکست مطلق است و برخی نیز با اشاره به مواضع کره شمالی پس از این بدعهدی نتیجه گرفتند، حل بحران شبه جزیره کره سالها به تعویق افتاد. اما واقعیت ماجرا چیست؟ آیا مذاکرات به هم خورد و خطر به شبه جزیره کره بازگشت؟ آیا کره شمالی واقعا تنها تاسیسات آزمایش هستهای خود را نابود کرد؟ آیا با وجود چین، کره شمالی به دامن آمریکا میرود؟
به نظر میرسد غالب تحلیلهایی که طی دو روز گذشته در این باره منتشر شده، زیاد دقیق نباشند و بیش از اینکه تحت تاثیر واقعیات باشند، متاثر از هیجانات رسانهای هستند. به اعتقاد راقم این سطور، نه کره شمالی آنقدر احمق است که مولفههای قدرتش را در برابر کشوری با مختصات آمریکا و رهبری مثل ترامپ با دست خود نابود کند، نه ترامپ آنقدر دیوانه است که، به این سادگی به کسی امتیاز دهد. خبرهای متعددی طی هفتههای گذشته منتشر شده که نشان میدهد، محلی که کره شمالی روز پنجشنبه منفجر کرده، تونلهایی بودند که بر اثر آن 6 آزمایش معروف اتمی، تخریب شده و تقریبا از کار افتاده بودند. کسانی هم که برای تماشای انفجار این مکان دعوت شده بودند، نه کارشناس که یک عده خبرنگار عادی بودند که هیچ سررشتهای درباره آنچه در آن سه تونل اتفاق افتاد، ندارند. ضمن اینکه هیچ کس نمیتواند اثبات کند، محلی که منفجر شده، واقعا تنها محل آزمایشهای هستهای کره شمالی بوده است. این را هم نباید فراموش کرد که مکان منهدم شده، صرفا یک «مکان» بود نه تاسیسات هستهای یا موشکهای بالستیک و...در واقع اقدام کیم جونگ اون در تخریب این تونلها مصداق ضربالمثل معروف«روغن ریخته را نذر امامزاده کردن» بود. تنها امتیازی که کره شمالی در اینجا داده، آزاد کردن آن سه شهروند آمریکایی بود.
اقدام ترامپ در به هم زدن برنامه دیدارش با کیم جونگ اون نیز از همین دریچه قابل تحلیل است. آمریکا دیدار با رهبر کره شمالی را به عنوان یک «امتیاز» به کشوری میداند که معتقد است، «منزوی» است. از نگاه گردانندگان کاخ سفید، در انزوا نگه داشتن پیونگ یانگ، یکی از موثرترین اهرمهای فشار است و دیدار ترامپ با رهبران این کشور میتواند آن را از انزوا خارج کرده و یکی از مهمترین ابزارهای فشار را از دست کاخ سفید بگیرد. از نگاه ترامپ، دیدار با «اون» برای کره شمالی یک امتیاز ویژه است، لذا حاضر نشد به رغم تخریب این تونلها، با «اون» دیدار کند.
نکته بسیار مهم دیگر در بحران شبه جزیره کره، چین است. کره شمالی برای چین که این روزها در کنار روسیه هژمونی آمریکا را به چالش کشیده، یک اهرم و ابزار مهم ایذایی است که همواره از آن علیه غرب استفاده کرده است. چین هرگز حاضر نمیشود اهرم کره شمالی را به این سادگی از دست بدهد، چه رسد به اینکه این کشور به سمت آمریکا متمایل شود.
آنچه این روزها بین آمریکا و کره شمالی میگذرد در جای خود مهم هستند اما نه به خاطر اینکه به عقبنشینیهای اساسی دو کشور از مواضع خود و رفع واقعی تحریمهای اقتصادی کره شمالی در برابر دست کشیدن این کشور از تواناییهای هستهایاش منجر خواهد شد (چرا که این اتفاق به این راحتیها رخ نخواهد داد که در این باره توضیح خواهم داد) بلکه، این اهمیت برخاسته از ماهیت شبه جزیره کره و ویژگیهایی است که این دو کشور دارند. تنشها بین این دو کشور به دلیل اتمی بودنشان، همیشه مهم بوده اما این «خیال» که، ترامپ حاضر خواهد شد، تحریمهای کره شمالی را همانطور که وعده داده بردارد و کره شمالی هم تنها ابزار بازدارندگیاش در برابر آمریکا را از بین ببرد، «خام» است. حیات کره شمالی به موشکهای بالستیک و بمبهای قدرتمند هستهای و ارتش بزرگش وابسته است و اگر این کشور تا امروز وجود دارد به دلیل همین تواناییهای بالای نظامی است. آمریکا به دلایل متعدد اگر یک لحظه به این نتیجه برسد که میتواند این کشور را تسلیم و تحقیر کند، لحظهای در حمله به آن تردید نخواهد کرد. لذا کره شمالی محال است به این سادگی تنها مولفه قدرتش را از دست بدهد تا به لقمهای راحت برای آمریکا تبدیل شود.
حل بحران روابط این دو کشور 3 راه بیشتر ندارد؛ رضایت چین، گرفتن تضمینهای قوی از آمریکا یا تبدیل شدن کره شمالی به یکی از گاوهای شیرده ترامپ درست مثل برخی از کشورهای مرتجع عربی.
کیم جونگ اون جوان است و تازهکار اما کشورش توانسته خود را به بالاترین سطح دانش هستهای و توانایی نظامی برساند. این کشور اصلا با مرتجعین عربی که همه چیزشان اجارهای است(حتی ارتششان) قابل مقایسه نیست. بنابر این بعید است آن طور که آمریکا انتظار دارد، تسلیم این کشور شود. تجربه برجام نیز به خوبی نشان داد، از آدمی مثل ترامپ کسی انتظار عمل به وعده ندارد چه رسد به دادن تضمینهای قوی. بنا بر این فقط یک راهحل میماند و آن، «چین» است. آیا چین، کشوری که سودای ابرقدرتی دارد و در اندیشه به زیرکشیدن هژمونی آمریکاست، حاضر میشود چنین ابزار قدرتمندی را از دست بدهد؟! پاسخ روشن است.
«اون» شاید از انجام این مذاکرات انگیزههای دیگری غیر از آنچه اعلام میشود داشته باشد. مثلا به چالش کشیدن آمریکا و اعلام اینکه، این آمریکاست که بدعهد است و غیر قابل اعتماد. روی کار آمدن آدم بدعهدی مثل ترامپ نیز در رسیدن اون به این هدف کمک کرده است. اگر به تحلیلهایی که بعد از بدعهدی ترامپ و لغو دیدارش با اون در رسانهها منتشر شده (و در ابتدای این وجیزه به آناشاره کردیم) نگاهی بیندازیم خواهیم دید، همان طور که ریچارد هاوس، نانسی پلوسی و سناتور منندز هم دیروز اعلام کردند،«کره شمالی در برابر آمریکا پیروز شد» و «دنیا به این نتیجه رسید که آمریکا غیر قابل اعتماد است.»
بازی باخته ترامپ در برابر کره شمالی
امیر علی ابوالفتح در خراسان نوشت:
رئیس جمهور آمریکا در اقدامی غیر منتظره دیدار برنامه ریزی شده خود با کیم جونگ اون ، رهبر کره شمالی را لغو کرد اما ساعاتی بعد از آن دوباره از احتمال برگزاری این دیدار سخن گفت. در حالی که یک روز پیش از آن ، ترامپ خبر داده بود که طی هفته آینده سرنوشت این دیدار مشخص خواهد شد . این دیدار که می توانست نخستین دیدار سران دو کشور آمریکا و کره شمالی باشد، برای روز 12 ژوئن در سنگاپور برنامه ریزی شده بود. با این حال، رئیس جمهوری آمریکا با ارسال نامه ای خطاب به رهبر کره شمالی به دلیل آن چه اظهارات تند و خصمانه پیونگ یانگ خوانده شده است، این دیدار را لغو کرد؛ آن هم ساعاتی پس از آن که کره شمالی به نشانه حسن نیت یک مرکز آزمایش اتمی خود را تخریب کرده بود.تصمیم ترامپ برای موافقت با دیدار با رهبر کره شمالی و سپس لغو آن، بیانگر سردرگمی در سیاست های واشنگتن در قبال تحولات شبه جزیره کره است . آمریکا برای بیش از نیم قرن، سیاست های امنیتی و اقتصادی خود را بر پایه دشمنی با کره شمالی شکل داده است به گونه ای که به بهانه تهدیدات اتمی این کشور، آمریکا سالانه میلیاردها دلار سلاح به ژاپن و کره جنوبی می فروشد و بیش از 90 هزار نظامی خود را در این دو کشور نگهداری می کند. همچنین موضوع برنامه های اتمی و موشکی کره شمالی به ابزار فشار واشنگتن بر چین به عنوان رقیب تجاری آمریکا بدل شده است. به عبارت دیگر، آمریکا برای پیشبرد سیاست های منطقه ای خود در قبال کشورهایی همچون ژاپن ، کره جنوبی و چین و همچنین تامین منافع جنگ سالاران داخلی و کمپانی های عظیم اسلحه سازی به وجود دشمنی همچون کره شمالی نیاز دارد .
در حالی که کاخ سفید در روز 8 مارس تایید کرد که دونالد ترامپ با پیشنهاد دیدار با کیم جونگ اون ، رهبر کره شمالی موافقت کرده است ، در روزهای بعد برخی شایعات از تصمیم فردی ترامپ برای ورود به دیدار پرمخاطره با رهبر کره شمالی حکایت داشت ؛ اقدامی که مخالفت گسترده سیاستمداران آمریکایی از دو حزب دموکرات و جمهوری خواه را برانگیخت و نگرانی زیادی بین نخبگان آمریکا به وجود آورد . این گروه درباره موفقیت تصمیم ترامپ برای آشتی زودهنگام با کره شمالی ابراز تردید می کردند و در خصوص پیامدهای چرخش 180 درجه ای در رویکرد واشنگتن در قبال پیونگ یانگ هشدار می دادند .البته انتظارات غیر واقعی از نتایج دیدار سران آمریکا و کره شمالی در نهایت سبب شد تا پروژه " آشتی تاریخی " به شکست بینجامد. در این میان سخنان جان بولتون، مشاور امنیت ملی رئیس جمهوری آمریکا در بر هم خوردن این روند تعیین کننده بود . بولتون در مصاحبه تلویزیونی به صراحت الگوی لیبی را برای کره شمالی تجویز کرد که در آن، پیونگ یانگ ملزم می شد کلیه تسلیحات اتمی و موشک ها را به همراه تاسیسات مربوط و دانشمندان اتمی و موشکی خود، تحویل آمریکا بدهد سپس آمریکا شرایط ورود بخش خصوصی این کشور به کره شمالی را فراهم آورد. در این سناریو، رویکرد گام به گام ، اقدامات همزمان متقابل و ارائه کمک های اقتصادی آمریکا به کره شمالی مد نظر قرار نمی گرفت . به عبارت دیگر ، آمریکایی ها انتظار داشتند ابتدا کره به شکل کامل ، برگشت ناپذیر و راستی آزمایی شده تمام توان هسته ای و موشکی خود را تسلیم آمریکا کند سپس آمریکا در راه تقویت اقتصاد کره شمالی گام بردارد .
بیان این سخنان ، خشم کره شمالی را برانگیخت و پیونگ یانگ هشدار داد، هرگز راه شکست خورده معمر قذافی، رهبر سرنگون شده لیبی را در پیش نخواهد گرفت. البته کاخ سفید برای فرونشاندن خشم پیونگ یانگ با عجله اعلام کرد، دیدگاه های بولتون نظر رسمی ترامپ نیست و رئیس جمهوری آمریکا همچنان بر دیدار با رهبر کره شمالی اصرار دارد .اما گویا کار از کار گذشته و مشخص شده بود که کره شمالی برای محقق ساختن ایده خلع سلاح اتمی شبه جزیره کره شمالی خواسته هایی را مطالبه خواهد کرد که دولت ترامپ از عمل به آن عاجز خواهد بود . از این رو ترامپ در اقدامی پیش دستانه برای پرهیز از بن بست در جریان دیدار با کیم ، یک طرفه این ملاقات را لغو کرد تا گروه های بهره مند از ادامه تنش در شرق آسیا از فواید آن همچنان بهره مند شوند . با این حال، رفتار رفت و برگشتی رئیس جمهوری آمریکا در قبال کره شمالی نشان داد که حداقل دولت کنونی این کشور فاقد هرگونه راهبرد استراتژیک در موضوعات حساس جهانی است و تصمیمات آن بر اساس احساسات هیجانی دونالد ترامپ تنظیم می شود. ادامه این روند با توجه به خروج آمریکا از پیمان آب و هوایی پاریس و خروج از توافق هسته ای با ایران - برجام - بر میزان بی اعتمادی جهانی به دولت آمریکا خواهد افزود.ریچارد هاس ، رئیس اندیشکده با نفوذ شورای روابط خارجی آمریکا شرایط را این گونه برای دولت ترامپ توصیف می کند :« اگر کاخ سفید سیاست همه یا هیچ را دنبال می کند ، بهتر است خود را برای هیچ آماده کند .»
حاشیهای بر فهرست تضمینها
مهدی محمدی در وطن امروز نوشت:
فرمایشات روز چهارشنبه رهبر معظم انقلاب اسلامی درباره آینده برجام، خط مشی راهبردی کشور را هم در مذاکرات جاری با اروپا و هم در چگونگی اداره کشور در شرایطی که دشمن آشکارا درصدد به هم ریختن وضعیت داخلی است، روشن میکند. چند نکته زیر، حاشیهای است بر منطق راهبردی آن سخنان.
اول- نخستین نکته اینکه سخنان رهبر معظم انقلاب اسلامی توصیفکننده تجربهای است که نظام جمهوری اسلامی از برجام آموخته است. برجام علاوه بر اینکه برای مردم ایران در مقام یک ملت، واجد تجربه بوده، به نظام جمهوری اسلامی هم درسهایی آموخته است. اگرچه این درسها بر رهبری نظام هرگز پوشیده نبود، لیکن امروز زمانی است که بتوان گفت میان همه اجزای حاکمیت باید اجماعی در این باب حاصل شود. آنچه مردم ایران- مطابق نظرسنجیهای موجود- از برجام آموختهاند این است که برجام یک راهحل برای مشکلات اقتصادی و حتی تحریمها نیست و اگر این مشکلات واقعی است- که هست- باید آنها را به شیوهای دیگر حل و فصل کرد. اوضاع در واقع ممکن است حتی بدتر از این هم باشد. برجام نهتنها موفق به برداشتن تحریمها نشد، بلکه به دلیل چسبندگی بیش از حد دولت به برجام، از جایی به بعد خود به یک زیرساخت برای انباشت تحریمها علیه ایران هم تبدیل شد. همین حالا، دقیقا برخلاف آنچه مقامهای دولت میگویند یکی از علل اصلی خروج بیمحابای آمریکا از برجام همین بوده که میدانست دولت ایران بنا ندارد واکنش موثری نشان دهد و به تصریح رئیسجمهور 2 روز قبل از تصمیم ترامپ، برجام را با اروپا ادامه خواهد داد. در واقع اطمینان آمریکا از تداوم حضور ایران در برجام بود که- به عنوان یکی از اصلیترین عوامل- خروج از برجام را برای آمریکا ساده و بیهزینه کرد و این دقیقا همان چیزی بود که آمریکا انتظار داشت. از این جنبه، در مقام یک سیستم حکومتی هم برجام تجربهای مهم تولید کرده است. ترجمه تجربه ملت به زبان نظام این است که آمریکا قابل اعتماد نیست و مذاکره با آمریکا هم نه بخشی از دیپلماسی، بلکه در واقع مشارکت در برنامه فشار آمریکا علیه ایران است. وقتی با طرفی مانند آمریکا مذاکره میکنید به او دلیلی میدهید که فشار را بیشینه کند تا بتواند در اتاق مذاکره امتیاز بگیرد. اگر یک ستون از راهبرد دو ستونی «فشار- مذاکره» تخریب شود، ستون دوم عملا کار نخواهد کرد. تجربه بیش از یک دهه پرونده هستهای به ما میگوید وقتی پای آمریکا در میان است، مذاکره مکمل فشار است، نه خنککننده یا تعدیلکننده آن.
دوم- نکته دوم درباره سخنان رهبر معظم انقلاب اسلامی این است که ایشان فهرست تضمینهای مورد درخواست از اروپا را-که در واقع روایتگر خطوط قرمز ایران در مذاکرات است- شفاف و علنی کردند. به لحاظ راهبردی، وقتی خطوط قرمز علنی میشود عقبنشینی از آنها بسیار دشوار خواهد بود. این بار، خطوط قرمز مدنظر رهبر معظم انقلاب اسلامی قبل از حصول هرگونه توافق علنی شده بنابراین مذاکرات محتوا و مسیر کاملا مشخصی پیدا خواهد کرد. تضمینهای مورد نظر رهبری از اروپا در واقع عمل به همان وظایفی است که اروپاییها در برجام برعهده گرفته بودند اما علاقهای به عمل به آن از خود نشان ندادند. اکنون که آمریکا بیرون برجام ایستاده، ایران بار دیگر فرصتی به اروپا داده است که روشن شود قادر به نشان دادن حداقلی از استقلال راهبردی هست یا نه؟ مهمتر از این، مرور فهرست تضمینهای مطالبهشده نشان میدهد خروجی مذاکره با اروپا- اگر قرار بر این باشد که خروجی حاصل شود- نه تکرار یا ادامه برجام، بلکه باید توافقی جدید باشد که بتواند ماموریت شکست خورده برجام یعنی کاهش تحریمها را محقق کند.
سوم- یکی از مهمترین دلالتهای راهبردی سخنان روز چهارشنبه رهبر معظم انقلاب اسلامی این است که اروپا اگر واقعا خواهان یک توافق با ایران است باید خود را از بازی راهبردی آمریکا علیه ایران خارج کند. چنانکه وقت دیگری به تفصیل بحث خواهیم کرد، آمریکا اکنون درصدد آن است که از طریق راهاندازی جنگ اقتصادی و تعمیق شکاف «دولت- ملت» در داخل کشور، بقای برجام را به ابزار امتیازگیری از ایران در حوزههای موشکی و منطقهای- که رهبری آنها را مولفههای معاملهناپذیر قدرت ملی ایران خواندند- تبدیل کند. تاکنون شواهد اندکی وجود داشته که بتواند ایران را متقاعد کند اروپا جایی بیرون این بازی ایستاده است. برعکس، انبوهی از نقلقولهای مستقیم و غیرمستقیم از مقامهای اروپایی در دست داریم که تردیدی باقی نمیگذارد اروپا شریک پروژه آمریکا برای امتیازگیری فرابرجامی از ایران است و همین حالا هم در مذاکرات قصد دارد برجام را تا جای ممکن به حوزههای غیرهستهای مورد درخواست آمریکا توسعه دهد. رهبر معظم انقلاب اسلامی این مساله را شفاف کردند که اروپا تا زمانی که به عنوان بخشی از راهبرد آمریکا عمل میکند نباید توقع توافق با ایران را داشته باشد. امید به اینکه واقعا ممکن است اروپا راهی متفاوت از آمریکا انتخاب کند بسیار کمرنگ است اما این جدایی پیششرط ضروری برای هرگونه توافق در آینده خواهد بود.
چهارم- واپسین نکته هم این است که شروط رهبر معظم انقلاب اسلامی درباره توافق با وجود عمق و دقت آن، حداقلی است و نشان از آن دارد که هدف ایشان نه دشوار یا پیچیده کردن مذاکرات، بلکه تضمین این است که مذاکره در همان مسیری انجام میشود که مردم ایران میخواهند و توافق دقیقا ناظر به هدفی خواهد بود که مردم از هرگونه توافق احتمالی انتظار دارند. در واقع تضمینهای خواستهشده میتوانست بسیار وسیعتر و سختگیرانهتر باشد و از جمله ضمانتهایی درباره رفتار اروپا در زمان پایان توافق و حصول اطمینان از دبه نکردن در روزهای واپسین را در بر بگیرد اما این مسائل فعلا مسکوت گذاشته شده تا مسیر مذاکره سهلتر شود.
پنجم- دولت آقای روحانی و دیپلماتهای مذاکرهکننده در میانه آزمونی تاریخی قرار دارند. برای یک ملت رشید، آگاه و قدرتمند شایسته نیست ظرف 4-3 سال از یک سوراخ 2 بار گزیده شود. اگر از گذشته چیزی آموخته باشیم، آینده روشن خواهد بود.
اروپا اعتمادسازی کند
سیدجلال ساداتیان در ایران نوشت:
خروج امریکا از برجام به عنوان یک توافق چندجانبه بینالمللی کشورهای اروپایی را به عنوان شرکای قدیمی واشنگتن در موقعیت حساسی قرار داده است. اروپا که پیش از برجام در رابطه با برنامههای هستهای ایران و همراهی با تحریمهای چندجانبه و یکجانبه امریکا مشارکت مؤثری از خود نشان داده بود، اینک در بزنگاه مهم تصمیمگیری درباره برجام قرار گرفته است. جایی که افزون بر کنارهگیری امریکا به عنوان یکی از اصلیترین طرفهای توافق، با فهرست انبوهی از برنامههای این کشور برای بازگرداندن تحریمهای هستهای و تصویب تحریمهای جدید علیه ایران قرار گرفته است. این در حالی است که امریکا در راهبرد ادعایی خود خواهان گفتوگو با ایران پیرامون مسائل غیرهستهای از جمله موضوع توان موشکی و نقشآفرینی منطقهای ایران شده است. یعنی موضوعاتی که کشورهای اروپایی هم پیش از این با هدف متقاعد کردن دولتمردان امریکا برای ماندن در برجام کوشیده بودند روند گفتوگو پیرامون آنها را به جریان بیندازند. اما تلاش آنها در این زمینه عملاً با خروج امریکا از برجام ناکام مانده و اینک کشورهای عضو اتحادیه اروپا در معرض مخاطره دیگر یعنی خروج ایران از برجام قرار گرفتهاند. بویژه آنکه جمهوری اسلامی ایران برای ماندن در برجام شرایطی جدی را پیش پای کشورهای اروپایی نهاده تا آنها افزون بر موضعگیریهای سیاسی، گامهای عملی برای این منظور بردارند.
سران کشورهای اروپایی طرف توافق با ایران به دنبال خروج امریکا از برجام در سطح سیاسی رایزنیهای فشردهای را صورت دادهاند. رایزنیهایی که در گام نخست از عزم آنها برای حفظ توافق منهای حضور امریکا حکایت میکند اما گام دوم و مهمتر آنها تأمین منافع و اهداف اقتصادیای است که ایران اساساً با هدف دستیابی به برجام را پذیرا شد.
کوشش اروپا در این مرحله از دو منظر حائز اهمیت است؛ از یک سو باید دید که وعده کشورهای اروپایی برای مصون نگه داشتن شرکتها و مؤسسات اقتصادی بزرگ اروپا از مجازات و تحریمهای فرامرزی امریکا تا چه اندازه امکان عملیاتی شدن دارد. اصلیترین برنامه آنها در این زمینه بهرهگیری از قانون مسدودساز سال ۱۹۹۶ و حمایت از بانکهای سرمایه گذاری اروپایی با ابتکار جریمه امریکا در ازای جریمه شرکتهای اروپایی و بی اعتنایی به تحریمهای آنها با ضمانت خسارات مؤسسات اقتصادیشان است. برنامهای که ابعاد و نتایج آن قطعاً در پیچ و خم فرآیند مذاکرات فنی هیأتهای ایرانی و اروپایی پدیدار میشود.
اروپا در منظری دیگر با شرایطی مواجه است که با طرح هرگونه مسائلی غیر از موضوع هستهای برای مذاکره با ایران می تواند برجام را هم از دست رفته ببیند. یعنی در موقعیتی که کشورهای غربی طرف توافق هستهای شامل امریکا نتوانستهاند با اجرای کامل تعهداتشان، از این توافق چندجانبه حراست کنند، روند اعتمادسازی میان خود و جمهوری اسلامی را عملاً مخدوش کردهاند. بنابراین در چنین شرایطی، طرح مسائل دیگر برای مذاکره با ایران خاصه موضوعاتی که در قلمرو خطوط قرمز کشورمان به شمار میآید، صرفاً گام رو به عقب اروپاست که میتواند وضعیت برجام را بیش از پیش در موقعیت خطیری قرار دهد.
اینها در حالی است که حفظ برجام برای اروپا از سه منظر مسائل امنیتی، منافع اقتصادی و حفظ اعتبار و جایگاه کشورهای این قاره در مواجهه با یکجانبه گرایی امریکا بسیار حائز اهمیت است. برای نیل به این اهداف است که اروپا باید فارغ از ادعاهای مطرح شده پیرامون توان موشکی و نقش منطقهای ایران، گام عملی برای تضمین منافع ایران در چارچوب برجام بردارد و از ورود به مسائل غیرهستهای بپرهیزد. با این حال روند گفتوگوهای آتی مقامهای ایران و اروپا نشان خواهد داد که اروپا برای حفظ اعتماد از دست رفته ایران چه اندازه جدی است.
دینامیت امریکایی بیاعتمادسازی کره
سید نعمتالله عبدالرحیمزاده در جوان نوشت:
به گزارش گروه رسانه های خبرگزاری تسنیم، کرهشمالی بنابر قولی که از قبل داده بود برنامه خود را برای تخریب مرکز هستهای پونگیری در روز پنج شنبه 24 مه انجام داد. این برنامه با دینامیتگذاری در سه تونل این مرکز و از سوی مقامات وزارت دفاع آن کشور اجرا شد و برای اطمینان به جامعه جهانی، اجازه نظارت به خبرنگارانی از کشورهای روسیه، چین و امریکا داده شده بود و هرچند که در ابتدا قرار نبود خبرنگاری از کرهجنوبی هم در این مراسم شرکت داده شود، اما عاقبت حضور خبرنگاران این کشور هم مورد قبول مقامات پیونگیانگ، پایتخت کرهشمالی، قرار گرفت و آنها هم به پونگیری واقع در منطقه کوهستانی در شمال شرق کرهشمالی رفتند. تخریب این مرکز هستهای یکی از وعدههایی بود که کیم جونگ اون، رهبر کرهشمالی، در 20 آوریل داد تا روند تنشزدایی را در شبهجزیره کره شروع کرده باشد و یک هفته بعد هم با سفر تاریخی به کرهجنوبی و دیدار با مون جائه این، رئیسجمهور کرهجنوبی، بیانیهای را در دهکده پانمونجوم امضا کرد تا اراده خود را برای رسیدن به صلح و خلع سلاح هستهای در شبهجزیره کره نشان داده باشد.
تخریب مرکز هستهای پونگیری تنها اقدامی نبوده که در این مدت کوتاه از سوی کرهشمالی برای نشان دادن حسن نیت خود انجام داده است. توقف آزمایشهای هستهای و آزاد کردن سه تبعه امریکایی دو اقدام دیگر بود که گویا امریکا از قبل درخواست انجام آنها را کرده بود و پیونگیانگ هم با انجام این دو اقدام حسن نیت خود را نشان داده بود. با انجام این سه اقدام به نظر میرسید که کرهشمالی تمام اقدامات مقدماتی را برای دیدار جونگ اون با دونالد ترامپ، رئیسجمهور امریکا، انجام داده و دیگر کاری نمانده تا این دیدار در تاریخ مقرر 12 ژوئن و در سنگاپور انجام شود. در واقع، به دلیل انجام این اقدامات مقدماتی بود که کاخ سفید روز چهار شنبه 22 مه از سکه یادبود دیدار دو رهبر رونمایی کرد، سکهای که تصاویر جونگ اون و ترامپ با پسزمینهای از پرچم دو کشور و عبارت «مذاکرات صلح» بر آن دیده میشود، اما بیشتر از سه روز نگذشت که این سکه با نامه ترامپ به جونگ اون از ارزش افتاد. ترامپ در نامه خود خبر از لغو دیدارش با همتای کرهشمالی داده آن هم به بهانه «خشم عظیم و خصومت آشکاری» که در بیانیه اخیر کرهشمالی دیده است.
اشاره و بهانه ترامپ بیانیهای است که از سوی چو سون هوئی، معاون وزیر خارجه کرهشمالی و مسئول امور امریکا، در پاسخ به مصاحبه مایک پنس، معاون رئیسجمهور امریکا، صادر شده بود. پنس در مصاحبه خود تجربه لیبی را به رخ مقامات کرهشمالی کشیده بود و با لحنی تهدیدآمیز گفته بود که اگر رهبر کرهشمالی حاضر نشود بر سر برنامه هستهای کشورش مذاکره کند به عاقبتی همانند لیبی دچار خواهد شد. پنس با این لحن حملات هوایی امریکا به لیبی در 1986 را یادآور شده بود و معلوم بود این لحن نمیتواند مورد قبول پیونگیانگ باشد و خانم سون هوئی هم جواب آن را با لحنی تند داد که نه تنها پنس را «کودن» خواند بلکه تأکید کرد که کرهشمالی برای دیدار 12 ژوئن به امریکا التماس نمیکند. هرچند که رد و بدل شدن این نوع ادبیات تند و تهاجمی بین دو کشور چیز تازهای نبود، اما پاسخ ترامپ و لغو دیدار چیزی نبود که مورد انتظار کسی باشد، چنان که مون جائه این، رئیسجمهور کرهشمالی، در نخستین واکنش خود این اقدام را «شوکهکننده و بسیار تأسفبار» خواند و ولادیمیر پوتین، رئیسجمهور روسیه، هم با یادآوری سه اقدام مقدماتی کرهشمالی گفت که این کشور به تمام وعدههای خود قبل ازد دیدار 12 ژوئن عمل کرده و با این حرف به نوعی بدعهدی ترامپ را متذکر شده است. حالا ترامپ با لغو دیدارش با جونگ اون مورد دیگری از بدعهدی خود را به موارد قبل اضافه کرده تا به قول ولفگانگ ایشنگر، سفیر سابق آلمان در امریکا، نشان بدهد که «سردمدار مزاحمت و تخریب» است و ثابت کند که با «غیر قابل پیشبینی بودن بیشتر موفقیت به دست میآورد تا با مذاکرات جدی و توافقهای سیاسی.» میتوان با این عقیده ایشنگر موافقت کرد که دیدار 12 ژوئن با چنین خلق و خویی از سوی ترامپ «از ابتدا هم یک توهم بیشتر نبود» و ترامپ کسی نیست که بتوان روی حرف او اندک حسابی باز کرد.
توجه به فرصت حساس مذاکره با اروپا
داوود هرمیداسباوند در شرق نوشت:
در دوران انتخابات ریاستجمهوری آمریکا و پس از اعلام نتایج غیرمنتظره آن، تصور این بود که نامزد جمهوریخواهان یعنی دونالد ترامپ، با نوعی تندخویی فعالیت خود را آغاز خواهد کرد؛ چراکه به زعم او آمریکای اوباما، اعتبار خود را از دست داده و در توافق برجام رقابت را به ایران واگذار کرده است. نگارنده برخلاف ادعای افرادی که ترامپ را فردی انزواگرا میپنداشتند، در گفتوگوها و یادداشتهای آن مقطع یادآور شدم او به احتمال زیاد رویکردی تهاجمی علیه یک یا دو هدف خاص در جهان اتخاذ میکند و درعینحال تمرکز بر مسائل داخلی آمریکا را نیز برای جلب نظر رأیدهندگان دنبال میکند. پیشنهاد کردم ایران تلاش کند به اتحادیه اروپا نزدیک شود. نگاه مثبت اروپاییان به برجام موقعیت ویژهای را برای ایران به وجود آورده است؛ این نزدیکی موجب خواهد شد ترامپ نسبت به این تعهد ایستادگی نسبی بیشتری داشته باشد. بههرحال این رویکرد تا حدی دنبال شد و رئیسجمهور ایالاتمتحده نیز ناگزیر شد به دلیل همین نگاه اروپا، تا مدتی تعلیق تحریمهای مرتبط با هستهای را ادامه دهد اما ویژگیهای شخصیتی ترامپ، سرانجام باعث اعلام خروج یکجانبه ایالاتمتحده از توافق هستهای با ایران شد. بدون شک تاکتیک استفاده از ظرفیت اروپا میتواند شوک ناشی از عملکرد آمریکا را تا حدی کاهش دهد. پیشنهاد نگارنده از گذشته تا امروز ایجاد دفتر اتحادیه اروپا در ایران بوده است که میتواند منجر به بازشدن فضایی جدید در روابط شود؛ ایران امروز نخبگان و افرادی دارد که به دقت مسائل خارجی را از زاویه منافع ملی دنبال میکنند. نباید فقط با بدبینی نسبت به عملکرد اتحادیه اروپا نگریست و درعینحال باید بهشدت از منحصرشدن رابطه به چین و روسیه پرهیز شود.
رفتارهای اخیر روسیه نیز ثابت کرد ایران نباید همه تخممرغهای خود را در یک سبد قرار دهد و ارتباطات خود را با دیگر بازیگران جهانی گسترش ندهد. ایران باید به اروپا هم نزدیک شود و فقط روسیه و چین را مورد توجه خود قرار ندهد. ایران امروز میتواند به توافقی به نام برجام تکیه کند. فراموش نکنیم اگر در دوره اوباما برجامی به دست نمیآمد، کماکان این مذاکرات با دولت جدید ادامه داشت. مواضعی که دولت ترامپ دارد نشان میدهد او و تیم همراهش بهطورکلی نگاهی فراتر از برجام را دنبال میکنند؛ پس شکلگیری تفاهم و توافقی که تحت عنوان برجام است، هیچگاه در این دوره امکانپذیر نمیشد. موضعی که آمریکا پس از ترامپ اتخاذ کرد، باعث ناامنی در منطقه شد. همچنین موضعگیریهای ترامپ درباره حمایت از عربستان و پیوندزدن برنامه هستهای ایران با برنامه موشکی دفاعی ایران، نگرانیها درباره آینده خاورمیانه را دوچندان کرده است. در این شرایط فرصت مناسبی به دست آمده تا ایران بتواند با اروپاییها گفتوگوهای سازندهای را ترتیب دهد. کمیسیون مشترک برجام که روز گذشته بدون حضور آمریکا برگزار شد، از جمله این فرصتهاست. اروپاییها تمایل دارند در صورت تأمین دیدگاههایشان، به برجام پایبند بمانند. آنان میتوانند همان شیوهای را دنبال کنند که در زمان کلینتون انجام دادند.
زمانی که آمریکا قانون داماتو را تصویب کرد اروپاییها اعلام کردند این تحریمهای یکجانبه مضاعف برخلاف مقررات سازمان تجارت جهانی و مغایر با حقوق بینالملل است. اکنون نیز اگر اروپاییها این خط مشی را در پیش بگیرند و در مقام مخالفت برآیند و حتی به سازمان تجارت جهانی شکایت کنند، فرایند خروج آمریکا آثار منفی آنچنانی نخواهد داشت؛ اما منوط است به اینکه اروپاییها تا چه حد پایبند به توافق با ایران خواهند بود و میتوانند شرکتهای خود را از تحریمهای امریکا مستثنا کنند. به همین دلیل ضروری است از هرگونه افراط و تفریط در مسئله برجام در داخل ایران پرهیز شود. باید فضایی ایجاد کرد که اروپا بتواند در قبال آمریکا و ترامپ موضعگیری جدی حقوقی خود را دنبال کند که هم به سود منافع اروپا و هم به نفع ایران است. ممکن است آنان بخواهند سه موضوع عدم دسترسی همیشگی ایران به فناوری هستهای، ارتباط سیستم موشکی با بحث هستهای و عدم دخالت در کشورهای همسایه بهویژه یمن را مطرح کنند؛ درحالیکه این مسائل هم منوط به حل مسئله سوریه است. اروپا باید بتواند روی ظرفیتهای ثباتبخش ایران در خاورمیانه حساب کند.